مهمونی.
دیشب سه تایی تهران،خونه عمه رضوان یا به قول دیانا رضان خوابیدیم.( دیانا خیلی عمه هاش رو دوس داره و این رو مدیون حوصله و مهربونی عمه جون ها هستیم)
امروز ناهار هم خونه عموی من مهمون بودیم. همون جا بود که دیانا باپرنیان کوچولو نوه ی عموم آشنا شد. پرنیان خیلی دخترمهربونی بود و با تموم داد وبیداد دیانا برای بازی کردن با اسباب بازیهاش کنارمیومد. البته پرنیان سه سالشه ولی خدایی خیلی از بزرگواری هاش به وجد اومدم.
امروز دیانا همراه با پرنیان تجربه ماسه بازی داشتن که دیانا خیلی لذت برد. اینم چند تا عکس از مهمونی امروزش:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی