دختر منحصر به فرد ما.
می دونم که از نظر هر پدر و مادری، فرزندشون بی نظیره و ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم. دونه دونه جملات و کلماتی که دیانا کوچولو به کار می بره ما رو به ذوق میندازه و کلی لذت می بریم.
یکی از این زمان ها امشب بود ( در 23 ماهگی) که دیانا دو تا جمله به کار برد که من و بابا مرتضی خیلی کیف کردیم. اولیشو توی بغل بابا مرتضی بود و بابایی در حال سر به سر گذاشتن دیانا،که یه دفعه رو کرد به باباش و گفت:
بابا ببین چی کار میکنی...
عزیییییییییییییییزممممم.
و بعدی:
از وقتی دیانا رو از شیر گرفتم، عادت کرده موقع خوابیدن، یه چیزی دست بگیره و بخوابه. حالا اون چیز شامل عروسک هاش، توپ، ساعت، نخ دندون!!!! و بعضی چیزای دیگست!
امشب هم درخواست کرد که بابا نخ دُندون بده! بعد که یه دونه خالیشو بهش دادیم رو به باباش کرد، نخ دندونو باز کرده و گفته: نی گا کن. هیچی نیس!
ای جونمممممممممممممم مامانی ام.
سه تا عکس از سال 91، وقتی دیانا هنوز یکسالش نشده بود: