بابا کوچولوووووو !!!
یه شب توی ماه گذشته، با دیانا و بابا مرتضی رفته بودیم بیرون. بابائی واسه خرید یه چیزی از ماشین پیاده شد و رفت توی مغازه . من ودیانا نازی توی ماشین بودیم که دیدم بابا مرتضی خریدش رو انجام داده و داره میاد. دیانا با دیدن بابا مرتضی شروع کرد به ناز دادنش !!وهمینطور که باباش داشت ازدور میومد، دیانا هم با یه لحن زیبای بچه گانه میخوند:
بابا کوچولو- کوچولو، کوچولو!!!! بابا کوچولو- کوچولو،کوچولو!
آخه شما چقدر بابائی رو دوس داری عزیزدلم...
اینم یه شکار لحظه ها توسط من از دیانا و بابا مرتضی:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی